زوج درمانی مشارکتی (CCT) نوعی زوج درمانی می باشد که به زوجین کمک می کند یاد بگیرند که از الگوهای اشتباه به سمت الگوی مشارکتی بروند. این نوع درمان فرض میکند که مشکل اصلی ناتوانی آن ها در کمک به یکدیگر است.
زوج درمانی مشارکتی برای زوج هایی طراحی شده است که ممکن است با تعارضاتی در روابط خود دست و پنجه نرم می کنند. بنابراین، تمرکز آن کمک به زوجین برای حل مشکلات و بهبود روابط است، درمانگران CCT دعوا بین شرکا را فرصتی برای گفتگو آن ها می دانند.
درمانگران زوج درمانی مشارکتی بر این باورند که تعارض رابطه زمانی پدید میآید که شرکا قادر به بیان افکار و احساسات واقعی خود نباشند. در زوجدرمانی مشارکتی، زوجین تشویق میشوند تا افکار و احساسات خود را شناسایی و بیان کرده و از الگوهای ناسالم دوری کنند.
یکی از ویژگی های این درمان این است که عنصر مشارکت نه تنها بین زوجین، بلکه بین درمانگر و زوج نیز رخ می دهد. درمانگرانی که CCT را انجام میدهند تشخیص میدهند که درمانگر ممکن است با مشکل مشابه زوجین دست و پنجه نرم کند: تمایل به قضاوت یا طرفداری. درمانگر به جای طرفداری از شریک یا شکست تلاش می کند تا وارد یک رابطه مشترک شودن، بنابراین درمانگر به هر دو طرف در بازیابی و بروز احساسات خود کمک می کند.
وایل تاکید میکند که همه زوجها چالشهایی را تجربه میکنند و اجتناب از درگیری، دعوا و احساسات آسیبدیده هدف زوج درمانی مشارکتی نیست. در عوض، یک رابطه شاد و سالم، رابطهای است که در آن زوجها میتوانند با خیال راحت در مورد اختلافات خود بحث کنند، اختلافات جاری را درک کنند و به یکدیگر اعتماد کنند.
زوج درمانی مشارکتی تلاش می کند تا از تعارضات به عنوان فرصتی برای تقویت صمیمیت میان زوجین استفاده کند. وایل پیشنهاد میکند که دعوا زمانی رخ میدهد که هیچ یک از طرفین احساس نمیکنند به اندازه کافی شنیده میشوند، به طوری که هر یک تمایلی به گوش دادن به دیگری ندارد. این بن بست می تواند باعث شود که زوجین یکدیگر را مورد انتقاد قرار دهند که این صمیمیت را کاهش میدهد و توانایی زوجین را برای مدیریت و صحبت در مورد چالشهای رابطه از بین می برد.
زوج درمانی مشارکتی اذعان می کند که هر زوج مجموعه ای از «مشکلات حل نشدنی» دارد. در واقع وایل بیان کرده است که انتخاب شریک به معنای انتخاب مجموعه ای از مشکلات است. این مشکلات ممکن است در طول رابطه تکرار شوند. به عنوان مثال، یک درون گرا و برون گرا ممکن است به طور مداوم در مورد زندگی اجتماعی با هم دعوا کنند. در این شرایط درمانگران زوجین را به صحبت دعوت می کنند. در طول چنین مکالمه ای، زن و شوهر با به اشتراک گذاشتن احساسات، نزدیک شدن به یکدیگر و تلاش برای درک دیدگاه طرف مقابل، حس صمیمیت را در خود پرورش می دهند.
وایل معتقد است که این کار به زوجها اجازه میدهد تا مشکلات خود را حل کرده، هم نقاط قوت و هم ضعف آن را بپذیرند و علاوه بر این یکدیگر را بشنوند.
این نوع درمان تحت تأثیر نظریه تحلیل نفس برنارد آپفلبام است که نشان می دهد سوپرایگو نیروی آسیب شناختی اصلی است که باید در درمان به آن پرداخت. بر خلاف نظریه روانکاوی، که افراد را مقاوم میداند، تحلیل نفس معتقد است افرادی که صدای خود را از دست میدهند، ممکن است قادر به بیان ترسهای اساسی نباشند.
اصطلاح «درمان مشارکتی» از آثار هارولد گولیشیان و هارلین اندرسون اقتباس شده است.. مانند گاتمن، وایل بر سبک تعامل بین شرکا تمرکز می کند و از سبک های مشکل ساز دوری می کند.
به گفته وایل، CCT از سه عنصر اساسی تشکیل شده است: یک نظریه، یک تکنیک و یک قابلیت درک احساسات. این بدین معنی است که درمانگر راه حلی برای مشکل زوج ارائه نمی دهد، بلکه به آن ها کمک می کند تا به طور موثر در مورد آن صحبت کنند.
تکنیک اصلی که درمانگر در CCT از آن استفاده می کند «صحبت کردن» است. درمانگر احساسات زیربنایی هر یک از طرفین را بیان می کند. این امر باعث آشکار شدن احساسات می شود و به زوجین کمک می کند تا به جای انجام رفتارهای آزاردهنده، آشکارا در مورد آن ها صحبت کنند. قابلیت درک احساسات شامل نظارت درمانگر با گوش دادن به قضاوتفرد است.” به عبارت دیگر، درمانگر تلاش می کند تا درک کند و نحوه صحبت هر یک از طرفین را درک کند ولی او را قضاوت نکند.
در یک جلسه معمولی زوج درمانی مشارکتی، درمانگر قصد دارد به شرکا کمک کند تا افکار و احساسات خود را آشکارا بیان کنند و همچنین به صحبت های یکدیگر گوش دهند. درمانگر از تکنیک صحبت برای زوجین استفاده می کند تا به هر یک از طرفین کمک کند صدای خود را دوباره به دست آورند.
هنگامی که یک زوج درگیر مشاجره شدید هستند، درمانگر مشارکتی ممکن است به زور وارد بحث از طرف هر دو طرف شود و به جای اشاره به رفتارهای مشکلآفرینی که در حال رخ دادن هستند، سعی کند آنچه را که هر یک از طرفین سعی در بیان آن دارند توسعه دهد و افکار هر یک از طرفین را تأیید کند. درمانگر با تکنیک های متفاوت دعوا را به گفتگو تبدیل می کند. در نهایت، درمانگر با تشویق شرکا به صحبت در مورد بحثی که دارند، یک رابطه مشارکتی ایجاد می کند.
زوج درمانی مشارکتی شکل نسبتا جدیدی از درمان است، بنابراین داده های تجربی کمی در مورد اثربخشی آن وجود دارد. با این حال، تحقیقات نشان میدهد که زوجهایی که با مشاور زوج درمانی مشارکتی کار میکنند مشکلات رابطهای کمتری را تجربه میکنند. جان گاتمن که رویکرد او به زوج درمانی به طور گسترده مورد تحسین قرار گرفته و به صورت تجربی مورد آزمایش قرار گرفته است، با تحسین از رویکرد وایل صحبت کرده و او را تاثیر بخش خوانده است.
منابع: