مقابله با آنچه نمی توانید کنترل کنید یعنی درمان افسردگی اگر باور داشته باشید به این صورت است:
چیز های بسیاری در زندگی وجود دارد که نمی توانیم آنها را کنترل کنیم.
هرچیزی از دلخوری کوچک گرفته تا فجایع. کاری از دستمان بر نمی آید اگر مادر بزرگمان به سرطان مبتلا شود و بمیرد.
اگر خودمان به سرطان مبتلا شویم نیز کاری از دستمان بر نمی آید.
نمی توانیم آنچه که دیگران فکر می کنند، می گویند یا انجام می دهند را کنترل کنیم.
نمی توانیم آنچه دیگران درمورد ما فکر می کنند را کنترل کنیم.
نمی توانیم کسانی که عشقمان با آنها معاشرت می کند را کنترل کنیم.
کسانی که با آنها کار می کنیم یا متصدیمان را نمی توانیم کنترل کنیم.
نمی توانیم طبیعت مادری یا ترافیک امروز را کنترل کنیم.
اما، بی گمان می توانیم نسبت به همه ی این چیز هایی که نمی توانیم کنترلشان کنیم واکنشهای تحت کنترل درآوریم.
من مطمئنم شما این عبارت را بار ها و بارها شنیده اید و این قطعا عبارت درستی است.
اما در لحظه، معمولا ما حیران می شویم که وقتی واقعا نارحت هستیم چگونه واکنش نشان می دهیم؟
در زیر دو روانشناس نظراتشان را ارائه می دهند.
به خودتان اجازه داده و فضا بدهید هر هیجانی که به وجود آمد را احساس کنید.
احساساتتان را نام گذاری کنید. به آنها اعتنا کنید،
بدون اینکه خودتان را قضاوت کنید، بدون اینکه خودتان را اذیت کنید، بدون اینکه بگویید «من نباید چنین احساسی داشته باشم.»
استیسی اوجدا روانشناسی که در معالجه ی مراجعین در موارد از دست دادن های تکان دهنده و ناگهانی، همچون خودکشی، قتل، شوک دارویی و تصادف تخصص دارد
همچنین با آنهایی که قربانی تجاوز جنسی و خشونت بوده اند کار می کند.
وی می گوید: «صادق بودن با آنچه برایتان اتفاق می افتد،
این شانس را به شما می دهد که از آن رها شوید.»
«نادیده گرفتن اینکه چه احساساتی دارید آنها را از بین نمی برد، این فقط روند معالجه را طولانی تر می کند.»
بنابر این به خودتان راست بگویید. به احساساتتان احترام بگذارید. آنها را بپذیرید. اوجدا این مثال ها را در میان می گذارد:
«من واقعا رنجیدم وقتی او به من گفت زشت هستم.
این ولقعا به احساس من صدمه زد و من درمورد آن احساس ناراحتی و خجالت کردم.»
«خیلی عصبانی هستم از اینکه سرطان دارم. احساس می کنم این عادلانه نیست، من خیلی ترسیدم.»
دانیلا پاولونه، روانشناس کل نگراست که از روش های ذهن-جسم، آموزش،
رویکرد های مدیریت درد و غیره استفاده می کند تا به آنهایی که دچار بیماری های مزمن، درد و اضطراب هستند کمک کند
تا با سهولت و آسایش بیشتر به زندگی برگردند. وی می گوید: «وقتی احساس درهم شکستن می کنیم.
، نفس کشیدنمان سطحی می شود، که این استرس ما را افزایش می دهد.
تمرین عمیق نفس کشیدن به آرام کردنمان کمک می کند. همچنین یادآور اینست که شما می توانید نفستان را کنترل کنید
حتی زمانی که چیز های کوچک دیگری نیز برای کنترل کردن وجود دارند.»
او می گوید برای شروع، یک دست را روی ناف خود قرار دهید. از راه بینی عمل دم را انجام دهید.
سپس شکمتان همچون بالون منبسط و با هوا پر می شود. عمل باز دم را انجام دهید،
شکمتان داخل می رود. «می توانید همینطور که عمل دم را انجام می دهید به خودتان بگویید که سلامت و درمان را استنشاق می کنید و در بازدم، همه ی نگرانی ها و دلهره ها را بیرون می ریزید.»
رفتار خوب می تواند علاج افسردگی شما باشد حتی کارهای کوچک
افکار منفی و رفتار منفی طبیعتا افکار مثبت و رفتار مثبت تان را دچار مشکل می کند.
بهترین راه مقابه با افسردگی باور خود و دوست داشتن دیگران است، شادی بزرگترین گوهر و دارو و درمان افسردگی است.
اگر 10 پوند وزن کم کرده بودم، او مرا ترک نمی کرد. اگر این همه شکر نخورده بودم سرطان نمی گرفتم،
اگر به او یاد آوری کرده بودم کمربندش را ببندد، دچار شکستگی استخوان نمی شد.
اوجلا می گوید «زمانی به “چرا” می چسبید و سعی می کنید بهترین پاسخ را برای اینکه چرا آن اتفاق رخ داده بیابید.
این شما را از اینکه به جلو حرکت کنید و بفهمید در آن لحظه چه چیز را می توانید کنترل کنید باز می دارد.»
از جست و جویتان برای پیدا کردن دلیل و “چه می شد اگر ها” دست بکشید.
نوروفیدبک یکی از درمان های بسیار موفق افسردگی به شمار می آید.
پاولونه می گوید: بعضی از تحقیقات نشان داده اند، افرادی که در تمرین های منظم یوگا شرکت می کنند،
بهتر قادرند هیجانات قوی را کنترل کنند.
حرکت دادن بدن همچنین گردش خون را افزایش می دهد و تنش را تسکین می دهد،
«آنچه که دقیقا زمانی باید آن را انجام دهید که در رویداد های زندگی غرق شده اید.»
اگر یوگا مورد علاقه شما نیست، از چه تحرکی لذت می برید؟
چه چیز به شما نیرو می دهد؟ چه چیز شما را آرام می کند؟
شروع افسردگی معمولا از سنین پایین شروع می شود.
گاهی احساس می کنیم که غیر قابل کنترل شده ایم، از کسانی که عاشقمان هستند جدا شده ایم. منزوی شده ایم.
کناره گیری کرده ایم. اوجدا می گوید: در هر حال این دقیقا به این معناست که
«ما به کسی نیاز داریم که آنقدر محکم باشد که بتواند ما را به حالت عادی برگردانند.»
دلیل دیگری که افراد دنبال حمایت نمی گردند این است که:
نمی خواهند بار مشکل هایشان و افسردگی شان را به شخص دیگری تحمیل کنند.
«من معمولا مراجعینم را با پرسیدن اینکه آیا دوستان یا خانواده شان نیز تجربه ی “غیر قابل کنترل” بودن مشابهی را داشته اند.
آیا مایلید این را با شما در میان بگذارند یا پیش خود نگه دارند؟ به چالش می کشم.»
پاولونه می گوید شما همچنین می توانید با قدم زدن با کسی که دوستش دارید، ارتباط و حرکت را باهم ترکیب کنید.
به خودتان یادآوری کنید که این دائمی نیست. فرقی نمی کند که تا چه اندازه احساس وحشتناکی دارید،
به خودتان یاد آوری کنید که این برای همیشه ادامه نخواهد داشت.
همانطورکه اوجدا می گوید: «احساسات مدام در حال تغییرند.» آنها همواره فراز و نشیب دارند. «می توانید به عقب برگردید.
زمانی که واقعا حس بدی داشتید و احساس می کردید گیر افتاده اید، اما سرانجام آن نیز گذشت؟»
من افسرده نیستم و درمان افسردگی را نمی خواهم هرگز به شما کمک نمی کند.
زمانی که نمی توانید موقعیتی را کنترل کنید،
احساس غرق شدن، ناتوانی، بدبختی و ناامیدی می کنید.
این تخریب روحیه است که فکر کنید نمی توانید کاری انجام دهید.
یا شاید می دانیم که می توانیم خیلی کار ها انجام دهیم اما، انرژی لازم را نداریم.
وقتی چنین اتفاقی می افتد و چنین احساسی می کنید، آرام حرکت کنید.
برای خودتان ارزش قائل شوید. قدم کوچکی بردارید. نفس بکشید.
به کسی که دوستش دارید پیامک بزنید. چند کلمه ای درمورد اینکه به چه چیز نیاز دارید بنویسید.
عجله نکنید. به عبارت دیگر، با خودتان مهربان و با ملاحظه باشید.
به یاد داشته باشید که درمان افسردگی بسیار مشکل است ولی شما می توانید!
منبع:مرکزمشاوره ستاره ایرانیان