تربیت و آموزش از آغاز تولد شروع میشود و در هر سن و سالی روش بهخصوصی دارد که جابهجایی هر روش در سالهای مختلف باعث سختشدن تربیت خواهد شد. نکات مهم و لطیفی در امر تربیت فرزندان وجود دارد که والدین باید به آنها توجه کرده و در تربیت فرزندان این نکات سرنوشتساز را مدنظر قرار دهند. سالهای آغازین زندگی فرد، آنقدر در تربیت او تاثیرگذار است که میتوان گفت هفت سال آغاز عمر برای شخصیت یافتن کودک کافی است. از این رو باید در جا دادن مطالب و ویژگیهای تربیتی در ذهن آنان بسیار دقت کرد.
با این وجود، همه مراحل و سنین انسان برای تربیت یافتن عادتها و یادگیری، مناسب است و هیچ زمانی را نباید از دست داد. به این منظور ابتدا باید مراحل رشد و استعداد کودک را شناخت آنگاه به تربیت و آموزش او اقدام کرد تا از افراط و تفریط در امان باشد. مسئلهای که باید در تربیت فرزندان به آن توجه کرد، تفاوتهای فردی است. بر این اساس نمیتوان برای افراد مختلف یک نوع تربیت را در نظر گرفت. خانواده، شخصیت، فرهنگ، روش تربیت و محیطهای مختلف همه باعث این تفاوتها میشوند.
همانطور که میدانید، تربیت اصلی و اساسی در دوره اول زندگی شکل میگیرد که همان تربیت شخصیت فرد نام دارد و پس از آن تربیت فرهنگی و اجتماعی شروع میشود و اینجاست که نقش یک پدر و مادر آگاه و یا مربی ارزشمند احساس میشود که چگونه کودک را راهنمایی کنند. حضرت علی(ع) درباره تربیت کودک میفرمایند:
کودک را 7 سال باید نگهداری و تربیت جسمی کرد و 7 سال به او آداب آموخت و 7 سال دیگر باید به او خدمت کرد. فرزند تا 23 سالگی رشد جسمی خواهد داشت و تا 35 سالگی عقل او افزون خواهد شد و پس از آن تجربه او افزایش خواهد یافت.
همین نوزادان و ناتوانان امروز، زنان و مردان توانا و پدران و مادران آیندهاند که آنان هم باید متکفل پرورش فرزندان خود باشند. تربیت خوب، امانتی است که به تمام نسلها منتقل میشود. باید دانست که زحمت تربیت صحیح و معمولی اطفال به مراتب سادهتر از تربیت مجددشان خواهد بود. دشواری تربیت به عدم توانایی پدران و مادران و عدم آگاهی و تسلط آنان باز میگردد، در غیر این صورت، اگر آگاهی و علاقه باشد کار تربیت، دلپذیر و خوشحالکننده خواهد بود. البته زمان پدران و مادران گذشته با زمانه ما متفاوت است و به همین ترتیب اوضاع و احوال امروز نیز با روزگار آینده، تفاوتی چشمگیر خواهد داشت.
سعی کنید تربیت فرزندان خود را از همان اوان کودکی شروع کنید و نگذارید تربیت آنها به تاخیر بیفتد. فرزندان اگر از کودکی مورد توجه و تربیت صحیح قرار نگیرند، ممکن است دچار مشکلات بعدی شوند و تربیت دیرهنگام، دیگر اثری روی آنها نخواهد داشت. آنها وقتی کودک هستند، آمادگی پذیرش هرگونه تربیت از طرف پدر و مادر را دارند. اگر والدین به موقع و با روشهای صحیح در مورد تربیت کودکان اقدام نمایند، نتیجه مطلوب خواهند گرفت، اما اگر به موقع نسبت به تربیت فرزندان اقدام نکنند و یا اگر در تربیت فرزندان دچار افراط و تفریط شوند، نتیجه، معکوس خواهد بود.
رشد کودک و تربیتپذیری
در مقوله تعلیمپذیری و یادگیری، هوش و بهره هوشی کودک اهمیت بالایی دارد. در جوامع مختلف، بر اساس نیاز هر کدام توان یادگیری موضوع مورد نیاز آن جامعه نزد کودکان، افزایش هوشی محسوب میشود. به طور مثال در کشورهایی که از لحاظ تکنولوژی پیشرفته هستند، کودکانی که توان یادگیری آنها در ریاضی و علومی از این قبیل، از کودکان دیگر بیشتر باشد، باهوش محسوب میگردند. این مسئله به اعتقادات مردم آن جامعه نیز بستگی دارد.
در ایران نیز معیار توان یادگیری نسبت به سالهای قبل از انقلاب تغییر کرده است. مثلا در سالهای قبل از انقلاب از کودکی که موفق به حفظ بخشی از قرآن کریم میشد، چندان تحلیلی به عمل نمیآمد، اما بعد از انقلاب اسلامی میبینیم و میشنویم که کودکان در این زمینه چه استعدادهای شگرفی نشان دادهاند. انسان در هر سنی به نوعی از تربیت نیازمند است. به همین دلیل، دوران تربیت را به مرحلههایی تقسیم میکنند. همچنین از آنجا که رشد فکری و جسمی افراد در سنین مختلف متفاوت است، برای همسانی تربیت با خصوصیات و ویژگیهای طبیعی انسان در سنین مختلف، لازم است که در هر مرحله نوعی تربیت اعمال گردد.
برای تربیت در دوره پیش از تولد میتوان به چند نکته اشاره کرد: مرحله پیش از تولد شامل پیشبینیهای لازم در انتخاب همسر، جهت انتقال صفات و ویژگیهای مطلوب به کودک، تدابیر لزم به هنگام انعقاد نطفه و دوران جنینی و زایمان است.
و اما در هفت سال اول زندگی؛ فرزند در هفت سال اول زندگی، فکرش نارسا و جسمش ناتوان است. از این رو پدر و مادر با دیده رحمت و رأفت به او مینگرند و بسیاری از خواستههایش را برآورده میسازند و به تمنایش جامه عمل میپوشانند. پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) نیز میفرماید: طفل در هفت سال اول زندگی سید و آقاست.
اغلب کودکان در این دوره در مقابل خواسته پدر و مادر و اطرافیان مقاومت نشان میدهند، این رفتارها بر اساس طبیعت سنشان است. کودک سالم در این مرحله دارای رشد و نشاط و تحرک زیادی است. اگر توجه کنیم که این رفتار کودکان و شیطنتهای کودکانه آنان، لازمه سنی آنهاست، از آن ناراحت نخواهیم شد و با صبر و تحمل زمینههای پرورش روحی آنان را فراهم خواهیم کرد. از آنجا که کودک در سنین 7-3 سالگی قدرت تجزیه و تحلیل و دوک حرفهای سنگین را ندارد، پس باید از راه تربیت غیر مستقیم مثل بازی استفاده کرد. بازی در رشد همهجانبه کودک تاثیر فراوانی دارد، کودک هم از بازی لذت میبرد و هم فرصت مییابد تا احساسات خود را ابراز کند. بازی سبب رشد جسمی، هماهنگی اعضای بدن و پرورش ذهن و روح کودک میگردد.
توانایی برقراری رابطه با کودکان
رابطه کودک با افراد از مسائل مهم و قابل توجه است. ارتباط کودکان در سنین اولیه زندگی با برادر و خواهر و همبازیها و دوستان به خصوص با والدین از آن بابت قابل توجه است که طفل سریعا تحت تاثیر دیگران قرار میگیرد و متاسفانه چه بسیارند کسانی که مکتسبات کودک را تباه کرده و آموختههای او را وارونه ساختهاند. در سنین اولیه به خود واگذاردن کودک به صلاح او نیست و پدر و مادر باید بکوشند تا پیش از هر کس نظر او را به خود جلب کنند و خودشان را محرم راز او معرفی نمایند، زیرا این امر در پیشگیری از بسیاری از خطرات، موثر و سودمند است.
در پی ارتباط با کودک میتوان در او سازندگی ایجاد کرد و در سایه این ارتباطات، میتوان کودک را با آداب و مقررات زندگی آشنا کرد. از طرفی رابطه بین والدین و فرزندان در طول زندگی به صورت یکسان و ثابت نمیباشد، گاهی اوقات این روابط به آهستگی و گاهی به سرعت تغییر میپذیرند. مثلا در یک سالگی روابط والدین با کودک معمولا بسیار مناسب میباشد. اما با ورود کودک به سال دوم زندگی به تدریج این روابط نیز تغییر میکند، به این صورت که برخی از محبتها به تدریج به ناراحتی و اوقات تلخی مبدل میشود و کمکم با واکنشهای ناخوشایند والدین روبرو میشود.
کودک با توجه به نیازهای شناختی و حرکتی خود که در سال دوم زنمدگی بسیار گستردهتر شده، به جستوجوی محیط و دستکاری اشیاء در محیط میپردازد و این مسئله با خواستههای والدین سازگاری دارد. از 3 سالگی به بعد نیز این روابط با تحولات خاصی روبرو میباشد. کودک رفتار مستقلتری را طلب میکند و نیازهای جسمی و روانی متنوعتری پیدا میکند و دوست دارد با همسالان خود رابطه داشته باشد.
خجالت و اعتماد به نفس
ریشه خوشبختی و یا بدبختی هر کس، در وجودش نهفته است، زیرا هر کس از طریق نیروی درونش با قوای طبیعی عالم میجنگد. پیروزیهای درخشانی که نصیب مردان بزرگ جهان گشته است، مرهون اتکای به نفس و اراده قوی و کوششهای مداوم آنان بوده است. همت و اراده عالی، هر دشواری را آسان نموده و نیز محالات دیگر را ممکن میگرداند.
کودکان خجالتی یا گوشهگیر اگر دچار بیماریهای روانی نباشد، حتما از اتفاق یا موضوعی در رنج هستند که معلم باید با کمک خانواده و در صورت لزوم، مراجعه به پزشک و متخصص و مشاور به معالجه یا بهبود ناراحتی کودک اقدام کند. البته شاید کودک مشکل خود را برای معلم راحتتر بگوید تا مشاور و متخصص، زیرا با معلم خودش بیشتر در ارتباط است و با او احساس راحتتری دارد.
اگر بخواهیم به کودکان کمک کنیم تا از خجالت رهایی یابد، ابتدا باید مرز اعتماد به نفس را مشخص کنیم. این تشخیص بسیار مشکل است، زیرا اعتماد به نفس مهفومی بسیار گسترده و شاخه شاخه دارد. روانشناسان برای اعتماد به نفس در موارد زیر با یکدیگر اتفاق نظر دارند:
– آنگاه که انسان احساس کند ارزشمند است.
– آنگاه که انسان خویشتن را دوست بدارد.
– آنگاه که انسان خود را با هر کمبود و نقصی بپذیرد.
– آنگاه که انسان به آینده مطمئن باشد.
– آنگاه که انسان احساس کند میتواند چیزهای جدیدی را تجربه نماید و در آنها پیروز شود.
– آنگاه که انسان احساس کند جزئی از این جهان است و از آن جدا نیست و بدان وابسته است.
حس اعتماد به نفس چیزی است که باعث میشود فرد بدون ترس از شکست، در کارهایش از خود پشتکار نشان داده و مجدانه بدان بپردازد. کودکی که نسبت به خود اعتماد به نفس ندارد، دچار معضلات مختلفی میشود که مطمئنا در سنین بالاتر دچار مشکلات عدیدهای خواهد شد، از جمله اینکه:
– مشکلات رفتاری او افزایش مییابد
– میل او به غذا کم یا زیاد میگردد
– مشکلات جسمانی و بهداشتی وی زیاد میشود
– تعارض در وجودش نمایان میگردد
– احساس نگرانی و ناامنی وی را در بر میگیرد
– فراگیری دانش برایش مشکل میشود
جبران فقر عاطفی
عمدهترین فقر بشریت در جامعه ماشینی و صنعتی در جهان معاصر، فقر فرهنگی و عاطفی است و مهمترین مشکل کودکان و نوجوانان امروزی در خانوادهها کمبود عشق و عاطفه و محبت است. انسان بیشتر از نیازهای جسمی مثل آب و غذا، به عاطفه و محبت نیاز دارد که باید به این نیاز به طور اصولی پاسخ داده شود و عدم پاسخگویی به این نیاز باعث ناسازگاری فرزندان در خانوادهها و بسیاری از ناهنجاریهای دیگر مانند فرار از خانه و امثال آن میشود. فقر عاطفی موجب میشود شخصیت انسان در نزد خود حقیر و پست باشد و کرامت و عزت خود را از دست بدهد.
امامهادی(ع) فرمود: کسی که شخصیت خود را خوار و ذلیل پندارد، از سر او ایمن مباش. فرزندان که عقده حقارت و فقر عاطفی دارند، برای خود هیچگونه ارزشی قائل نیستند، نمیتوانند مسئولیتی را در جامعه عهدهدار شوند، اما در صورتی که والدین با محبت، احترام و ارتباط صمیمانه بتوانند کرامت نفس را در نوجوانان تقویت کنند، آنان در آینده انسانهایی سالم و دوستداشتنی خواهد بود و هرگز وجود خود را با گناه و معصیت آلوده نخواهند کرد.
استفاده از روش نوین نوروفیدبک می تواند به اعتماد به نفس و کنترل اضطراب و افزایش استعداد کودک کمک شایانی کند.
منبع:سامانه پرسش و پاسخ مشاور
6 Comments
ویژگیهای تربیتی کودک | موسسه مشاوران ستاره ایرانیان
سلام
سلام بنده خواهری ۱۰ ساله دارم خیلی اذیت میکنه بیش از اندازه درونگراست و بیش فعاله و خیلی زود قهر میکنه.
این رفتاراش غیر قابل تحمل شده .مدام از دست مادرم به من شکایت میکنه در حالی که مادرم بهترین رفتارا رو باهاش داره.به جز اینکه با بدترین فرد فامیل مثلا برو تو فلانی هستی.هرچی به مادرم میگم مقایسه اش نکن بهش اسم این و اونو نده هیچ.بین این دو فرد با مشکل بزرگی گیر کردم لطفا کمکم کنید
مادر رو که نمیشه تغییر داد بهتره با خواهرتون صحبت کنید خیلی از بچه های صحبت کردن رو دوست دارن
دوست عزیز تو سن بلوغ این چیزا پیش میاد.شما باید باید پدرتون صحبت کنید تا مادرتون رو قانع کنه.باهاش صحبت کن.هیچ وقت مقایسش نکنید با کس دیگه چون بدتر لج میکنه پرخاشگر میشه و از خانواده دور میشه.همش این تو ذهنش میاد که خانوادش دوستش ندارن و ممکنه کینه ای بشه.
به نظر من هر روز با مهربانی باهاش صحبت کن به قول معروف خرش کن هههه تو این سن بلوغ نباید بزارید این فکراش به ذهنش برسه
برای بیش فعالی میتونید با مشاور مشورت کنید.اگه خودشم ببرید تاثیر گذارتر میشه ولی به هر حال خیلی خوبه که شما هستید و میتونه باهاتون حرف بزنه.در مورد مادرتون واقعا سخته که بخوای کاری انجام بدی چون با این خلق و خو رشد کرده میتونید راه های مواجه شدن با ایشون هم در مشاوره حضوری یاد بگیرید