آدلر قبل از ورود به دنیای روانپزشکی در اوایل دهه 1900 زندگی حرفه ای خود را به عنوان چشم پزشک در سال 1895 آغاز کرد. او مجذوب نظریههای زیگموند فروید در مورد رفتار انسانی شد و شجاعانه از مفاهیم روانکاوی فروید که بسیار مورد انتقاد قرار گرفته بود، دفاع کرد. در سال 1907، فروید قدردان از آدلر دعوت کرد تا به حلقه درونی دوست های خودبپیوندد، یک گروه بحث و گفتگو در عصر چهارشنبه که به نظر می رسد پایه و اساس جنبش روانکاوی باشد.
در نهایت، آدلر و فروید به دلیل تفاوت های نظری راه خود را از هم جدا کردند و آدلر خود را در خط مقدم رویکرد نوظهور خود در درمان قرار داد و به زودی مدرسه روانشناسی فردی را تأسیس کرد. در این سیستم جدید، اهمیت مطالعه کل فرد مورد تاکید قرار گرفت. نظریه آدلر در انجمن تفکر آزاد روانشناختی نهادینه شد.
آدلر در زمینه نظریه کل نگر در مورد شخصیت پیشگام بود، او اعتقاد داشت که وقتی فرد تشویق شود و احساس کفایت و احترام در خود داشته باشد، پاسخگوتر بوده و همکاری بیشتری خواهد داشت. برعکس، زمانی که فردی ناکام و دلسرد می شود، رفتارهای معکوس از خود نشان می دهد که رقابت، شکست و کناره گیری را نشان می دهد. هنگامی که روش های بیان برای تأثیرات مثبت تشویق شود، احساس رضایت و خوش بینی فرد افزایش می یابد. آدلر قویاً معتقد بود که «کودک بدرفتار، کودکی دلسرد است» و الگوهای رفتاری کودکان زمانی که مملو از احساس پذیرش، اهمیت و احترام باشد، به طور قابل توجهی بهبود مییابد.
آدلر معتقد بود که احساس حقارت و بی کفایتی ممکن است ناشی از ترتیب تولد باشد، به خصوص اگر فرد در سنین پایین دچار مشکل ارزش شخصی شده باشد، یا ممکن است به دلیل وجود محدودیت فیزیکی یا عدم همدلی اجتماعی با افراد دیگر باشد. این روش درمانی به الگوهای رفتاری و سیستم های اعتقادی که در دوران کودکی ایجاد شده اند توجه ویژه ای دارد.
پزشکانی که از این شکل درمانی استفاده میکنند، قویاً معتقدند که این استراتژیها پیشآگهیهایی برای خودآگاهی و رفتارهای بعدی هستند و مستقیماً در اینکه فرد چگونه خود و دیگران را در زندگی خود درک میکند، تاثیر می گذارد. با بررسی الگوهای عادتی اولیه، میتوانیم ابزارهای مورد نیاز برای ایجاد احساس ارزشمندی و معنای خود و در نهایت ایجاد تغییراتی که منجر به شفا میشود را توسعه دهیم.
درمانگران آدلری به افراد در درک افکار، انگیزه ها و احساساتی که بر سبک زندگی آنها تأثیر می گذارد کمک می کند. همچنین افراد در درمان تشویق میشوند تا با ایجاد بینشها، مهارتها و رفتارهای جدید، شیوه زندگی مثبتتر و سازندهتری را به دست آورند. این اهداف از طریق چهار مرحله درمان آدلری به دست می آیند:
افراد اغلب برای به دست آوردن بینش بهتر در مورد رفتارها و پاسخ های خود به شرایطی که در زندگی آن ها رخ می دهد وارد درمان می شوند. روان درمانی آدلری از فرآیند شفاف سازی ارزش های آدلری استفاده می کند که از طریق آن فرد در درمان با سازمان زندگی شخصی، از جمله ترتیب تولد، زمینه اجتماعی و سایر پویایی های بیرونی، از جمله تأثیرات والدین آشنا می شود. با درک این سازمان، و اینکه چگونه ارزش خود، پذیرش و انتظارات را تحت تاثیر قرار داده است،فرد می تواند شروع به پذیرش احساسات خود نسبت به رویدادهایی کند که در کودکی تجربه کرده است. این فرآیند ادراک به فرد تحت درمان اجازه میدهد تا (شاید برای اولین بار) ارزش درونی واقعی خود را مستقل از دیگران شناسایی کند. تبیین ارزشهای آدلری به فرد اجازه میدهد تا به باورهای قبلی به شیوهای جدید نگاه کند که تغییرات مثبت را تشویق میکند.
شفاف سازی ارزش ها همه چیز در مورد انجام آنچه مهم است، دانستن چیزهایی که شخصاً برای شما مهم است و انجام اقدامات مؤثر با هدایت آن ارزش ها است. تمرینهای مختلفی برای کمک به شناسایی ارزشهای انتخابی استفاده میشوند تا رفتار عمدی و مؤثر را از آن هدایت کنند. افرادی که با افکار خود در هم آمیخته اند و تمایل دارند با احساسات دردناک مبارزه یا از آن ها اجتناب کنند، اغلب با انتخاب اقدامات هدفمند و مبتنی بر ارزش ها دست و پنجه نرم می کنند. آن ها از طریق رهایی آگاهانه از چنین مبارزاتی، عمل مطابق با ارزش های خود را طبیعی و کامل می یابند.
رواندرمانی فردی آدلری، درمان مختصر، زوجدرمانی و خانوادهدرمانی، همگی افراد را راهنمایی میکنند تا احساسات غیرمولد خود را رها کنند و توجه خود را به سمت اصلاح ارزشها، احساسات و رفتارهایی که رشد مثبت بیشتر را ممنوع میکند، متمرکز کنند.
. هدف اصلی این نوع درمان حذف باورها و رفتارهای مخرب خودگردان و جایگزینی آن ها با ابزارهایی است که به مراجعه کننده اجازه می دهد اعتماد به نفس و توانمندی اجتماعی پیدا کند.
درمان آدلری زمان می برد و این رویکرد ممکن است برای افرادی که به دنبال شکل مختصرتر درمان یا راه حل های سریع برای نگرانی های خود هستند مناسب نباشد. علاوه بر این، بخش بزرگی از این رویکرد، کاوش در رویدادهای اولیه دوران کودکی است و افرادی که مایل به کاوش در تاریخچه یا مطالب خانوادگی نیستند، ممکن است این رویکرد را ایده آل ندانند. یکی دیگر از انتقادات این رویکرد کاهش بالقوه در اثربخشی با افرادی است که ممکن است بینش کم تری داشته یا با نگرانی هایی که بر توانایی آن ها برای عملکرد تأثیر می گذارد به چالش کشیده شوند.
در حالی که درمان آدلری توسط برخی تحقیقات پشتیبانی شده است، آزمایش های بیشتر احتمالاً شواهد گسترده تری را برای حمایت از مزایای این رویکرد ارائه می دهند.
منابع: