(Love addiction)
عشق فرآیندی احساسی بسیار زیبا است که انسان ها می توانند آن را تجربه کنند.
اگر بخواهیم به تعریف دقیقی از عشق بپردازیم می توانیم به نظریه عشق استرنبرگ اشاره کنیم که در این نظریه به سه مولفه ی مهم عشق (صمیمیت – تعهد – اشتیاق یا میل جنسی)، اشاره شده است.
از نظر استرنبرگ در عشق واقعی همه ی این مولفه ها همزمان باهم وجود دارد و افراد با قرار گیری در این نوع رابطه به یکدیگر متعهد هستند و نسبت به نیازهای یکدیگر نیز حساس هستند و برای رفع نیازهای همدیگر تلاش می کنند.
در این نوع عشق، یا به تعبیری عشق واقعی افراد نه به دلیل ترس از تنهایی بلکه به قصد رشد فردی در کنار یکدیگر قرار می گیرند.
به همین دلیل، این نوع عشق به مرور و بر اساس شناخت بیشتر شکل می گیرد و با عشق های آتشین فرق می کند.
عشق واقعی بر خلاف باورهای رایج، نه تنها با پریشانی همراه نیست بلکه می تواند موجب خرسندی، رضایت خاطر و شور و شعف مدت دار شود.
زمانی که ما از اعتیاد صحبت می کنیم می توانیم به اجبارها (compulsive)، اشاره کنیم. “تکرار یک عمل بدون حق انتخاب” نیز این واژه را در ذهن ما تداعی می کند.
اعتیاد در هر زمینه ای ممکن است پیش بیاید ولی پذیرفتن بعضی از اختلالات رفتاری برای افراد دشوار است.
شاید اگر واژه ی اعتیاد به عشق برای اولین بار به گوش شما خطور کند کمی تعجب کنید و با خود بگویید مگر می شود فردی معتاد به عشق باشد.
پذیرفتن این واژه ممکن است به این دلیل سخت باشد که در همه ی فرهنگ ها عشق پدیده ای مقدس است و لازمه ی زیستن در این دنیا است.
این تفکر کاملا درست است ولی هر پدیده یا عملی زمانی که رنگ و بوی اعتیاد به خود بگیرد می تواند مضر و آسیب زننده باشد حتی اگر آن پدیده عشق باشد.
البته که منظور ما از اعتیاد به عشق، نه واژه ی عشق سالم، بلکه اعتیاد به روابط عاطفی متعدد به هر قیمتی است که درمان اعتیاد به عشق را ضروری می کند.
فردی که اعتیاد به عشق یا به تعبیری درست تر، اعتیاد به روابط عاطفی دارد به هیچ عنوان نمی تواند تنهایی را تحمل کند.
چنین فردی به شدت از تنها شدن هراس دارد و به همین دلیل به محض تمام شدن رابطه ی عاطفی اش با شخصی خاص در صدد ایجاد رابطه ای جدید تلاش می کند.
دلیل این امر این است که چنین افرادی در صورت نداشتن رابطه ی عاطفی با شخصی، احساس تهی بودن – کامل نبودن و یاس و غم می کنند و تنها در صورتی می توانند این احساسات را برطرف کنند که با فردی جدید وارد رابطه ی عاطفی شوند و عشق، توجه و امنیت را از او دریافت کنند.
در واقع این افراد تلاش می کنند با پناه آوردن به عشق، سختی ها را از خود دور کنند چون معتقدند و باور دارند که عشق می تواند تمام مشکلات آن ها را حل کند.
به همین دلیل زود عاشق می شوند و از آنجاییکه این افراد می خواهند به سرعت از درد زندگی خود کم کنند نیازهای اساسی خود را قربانی بودن با فردی می کنند که هیچ مطابقتی با معیارهای آن ها ندارند.
این افراد درگیر روابط عاطفی می شوند که نه تنها از نگاه روانشناختی سالم نیست و برای فرد آرامش و تکامل عشق سالم را به همراه ندارد.
بلکه می تواند موجب آزار و زیان فرد شود، آن ها با وجود آگاهی از این موارد توانایی خارج شدن از رابطه را ندارند و با تلاش فراوان سعی می کنند شریک عاطفی شان را تغییر دهند تا بتوانند برای همیشه او را حفظ کنند.
ولی در بسیاری از موارد تلاش هایشان جوابی نمی دهد و در نهایت بودن در این رابطه می تواند سبب ایجاد احساس تنهایی و طرد شدن شود و بر شکست های عشقی فرد اضافه کند.
موارد ذکر شده و شرایطی که برای افراد ایجاد می شود موجب می شود افراد به درمان اعتیاد به عشق روی بیاورند.
در عشق سالم هر دو طرف احساس رهایی و آزادی می کنند ولی در روابطی که محصول وابستگی و عشق بیمارگونه و اعتیادی است هر دو طرف یا یکی از آن ها احساس اسارت و محدودیت می کنند.
در واقع در عشق سالم افراد، نسبت به یکدیگر اعتماد دارند ولی وابستگی می تواند سبب بی اعتمادی و در تیجه کنترل فرد مقابل شود.
در عشق سالم افراد احساس خوبی دارند و در آن رابطه به رشد فردی می رسند ولی عشق بیمارگونه احساس بدی به فرد می دهد و سبب پس رفت افراد می شود.
اگرچه در حال حاضر در راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM) که توسط انجمن رواشناسی آمریکا منتشر می شود.
اعتیاد به عشق در هیچ یک از طبقه بندی های اختلال های روانی قرار نگرفته و بین متخصصان بهداشت روان درباره ی وجود یا عدم وجود چنین اختلالی بحث است.
ولی چیزی که می توان به آن استناد کرد این است که در (DSM) نیز در مورد خصوصیات شخصیتی افرادی با شخصیت وابسته، به وجود علائم رفتاری اشاره می شود که تداعی کننده و زمینه ساز اعتیاد به عشق هستند.
بر اساس تحقیقات انجام شده به نظر می رسد که اعتیاد به عشق، در افرادی که در کودکی دارای سبک دلبستگی ناایمن بوده اند و شخصیتی وابسته و طرحواره ی رها شدگی – بی ثباتی دارند به وفور دیده می شود.
در واقع نقش پررنگ دوران کودکی است که می تواند تاثیر بسزایی در ایجاد طرحواره های ناسازگار اولیه و همچنین ایجاد شخصیت های وابسته و در نتیجه اعتیاد به عشق و روابط عاطفی در بزرگسالی داشته باشد.
افرادی که در کودکی تشنه ی محبت والدین باشند و در واقع توجه کافی را از والدین دریافت نکرده باشند احساس بی ارزشی می کنند و همین احساس بی ارزشی می تواند منجر به کمبود اعتماد بنفس در آن ها شود.
کمبود اعتماد به نفس نیز، می تواند فرد را به این باور برساند که توانایی انجام کاری را ندارد و برای طی کردن مسیر زندگی نیاز به یک همراه دارد.
این افراد شخصیتی وابسته پیدا می کنند و همیشه از تنهایی هراس دارند به همین دلیل مدام به دنبال فردی برای تکیه کردن هستند و از تنهایی وحشت دارند.
این افراد معتاد به عشق می شوند و زندگی بدون داشتن شریک عاطفی برای آن ها سخت خواهد بود.
همچنین رفتارهای نادرست والدین در کودکی مانند ترک کردن و اهمیت ندادن، می تواند سبب ایجاد طرحواره های ناسازگار اولیه در کودکان شود.
طرحواره ها، چهارچوب های ذهنی هستند که افراد نسبت به دنیا، خود و اطرافیان پیدا می کنند و همانطور که اشاره شد طرحواره ها تحت تاثیر رفتار والدین در کودکان شکل می گیرند و روابط آینده ی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند.
طرحواره های ناسازگار به طور کلی به 18 دسته تقسیم می شوند که یکی از این طرحواره های ناسازگار، طرحواره ی رها شدگی – بی ثباتی است.
افرادی که دارای طرحواره ی رها شدگی – بی ثباتی هستند، نسبت به طرد شدن و تنها شدن حساسیت بالایی دارند و حتی به کوچکترین نشانه های طرد شدن حساسیت بالایی نشان می دهند.
از جمله رفتارهای شاخص آن ها، وابستگی افراطی به افراد مهم زندگی، انحصار طلبی و کنترل کردن، سرزنش کردن دیگران به خاطر رها کردن آن ها، حسادت و رقابت است. همینطور این افراد معمولا به عشق های آتشین دچار می شوند.
به طور کلی اگر بخواهیم بگوییم افرادی که معتاد به رابطه ی عاطفی هستند دچار چه علائمی می شوند می توانیم به علائم روانی که به سه دسته تحت عنوان مثلث وابستگی، توسط کارپمن (روانشناسی که در حوزه ی وابستگی عاطفی فعالیت کرده) تقسیم شده است اشاره کنیم:
این افراد برای راضی نگه داشتن فرد در رابطه هر کاری می کنند و با از خودگذشتگی افراطی، معمولا نقش نجات دهنده را بازی می کنند و معمولا نیازهای خود را نادیده می گیرند.
همانطور که اشاره شد این افراد در رابطه به صورت افراطی برای طرف مقابلشان از خودگذشتگی می کنند ولی چون همین توجه را از طرف مقابل خود دریافت نمی کنند احساس قربانی بودن می کنند.
احساس قربانی بودن ناشی از جبران نشدن لطف و تلاش های فرد در رابطه می تواند منجر به ایجاد احساس خشم شود.
در این حالت فرد از خود و شریک عاطفی اش بسیار خشمگین می شود و یا ممکن است به صورت هیجانی واکنش نشان دهد و بعد از مدتی پشیمان شود و یا اینکه به دلیل ترس از دست دادن طرف مقابل سکوت کند.
همین سرکوبی خشم می تواند پیامدهایی مانند افسردگی و اضطراب و حس ناامنی در رابطه را در پی داشته باشد. به همین دلیل است که درمان اعتیاد به عشق بایستی مورد توجه قرار گیرد.
از جمله دیگر عوارض اعتیاد به عشق می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
هر وقت صحبت از درمان هر نوع اختلالی می شود باید بدانیم که اولین قدم این است که فرد مبتلا بپذیرد که مبتلا به آن اختلال خاص است.
برای درمان اعتیاد به عشق نیز پذیرش، بسیار مهم است و اولین گام مقابله با اعتیاد عاطفی این است که فرد بپذیرد چنین مشکلی دارد تا بتواند بعد از پذیرش این اختلال برای درمان آن اقدام کند.
بعد از پذیرش این اختلال توسط فرد و تصمیم برای درمان نیاز است که به علت یابی بپردازیم.
یعنی بیشتر به خودمان بپردازیم و سعی کنیم علت وابستگی مان را به روابط عاطفی پیدا کنیم و با برطرف کردن آن ها، اعتیادمان را به روابط عاطفی از بین ببریم.
ممکن است فردی کمبود اعتماد بنفس داشته باشد و همین کمبود اعتماد بنفس سبب شده است که به دیگران وابسته باشد.
در اینصورت فرد باید تلاش کند اعتماد بنفسش را از طریق فعالیت هایی که احساس خود ارزشمندی به فرد می دهد و همچنین مطالعه ی کتاب در این زمینه ها، بالا ببرد.
فردی دیگرممکن است چون مهارت مقابله با مشکلات را دارا نمی باشد و راه های حل و برطرف کردن آن ها را نمی داند و فکر می کند تنها با ایجاد رابطه ی عاطفی است که می تواند مشکلاتش را کاهش دهد و زخم هایش را التیام ببخشد.
نیاز است به ضعف های خود پی ببرد و در جهت تقویت این مهارت ها اقدام کند.
البته همانطور که اشاره شد تجربیات منفی دوران کودکی و عدم دریافت توجه و محبت کافی است که سبب به وجود آمدن چنین اختلالی در افراد می شود.
در اینصورت گاهی عوامل در هم تنیده ی بسیاری در شخصیت فرد هستند که سبب ایجاد چنین رفتارهایی شده اند.
در چنین شرایطی نیاز هست که عوامل شخصیتی فرد به طور دقیق توسط یک روانشناس مورد بررسی قرار گیرد و بعد از بررسی های دقیق، علت های زمینه ای این مسئله کشف شود.
بعد از کشف علت های زمینه ای بسته به رویکرد روانشناس نیاز است که بر شخصیت و بازسازی آن تمرکز شود و بعد از بازسازی شخصیت فرد مهارت های لازم از جمله افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس، راه های کنترل اضطراب و استرس، کنترل خشم و مهارت های مقابله ای آموزش داده شود.
با بازسازی شخصیت فرد در یک محیط درمانی و تمرکز همزمان بر فعالیت هایی که موجب ارتقای احساس خود ارزشمندی می شود.
اعتیاد فرد به روابط عاطفی از بین می رود و فرد به مرور معنی عشق واقعی را درک خواهد کرد و توانایی مستقل شدن و لذت بردن از دوران تجرد را پیدا می کند و دیگر حاضر نمی شود به هر قیمتی با اشخاص مختلف وارد رابطه ی عاطفی شود.
اگر شما هم احساس می کنید که وابسته با روابط عاطفی هستید و روابط و شکست های عاطفی متعددی را تجربه می کنید می توانید با مراجعه به مرکز مشاوره ی ستاره ایرانیان در جهت رفع این مسئله اقدام کنید.
مشاوران ما در مرکز مشاوره ی ستاره ایرانیان آماده ارائه خدمات روانشناسی در این زمینه به شما عزیزان می باشند.