این رویکرد برای درمان ، که به آن نوروبیوفیدبک، بیوفیدبک EEG، بیوفیدبک امواج مغزی و نوروتراپی نیز گفته میشود، یک فرآیند غیرتهاجمی است و هم ارائهدهندگان و هم افرادی که درمان میشوند، آن را کاملاً ایمن و بدون درد گزارش میکنند.
در سال 1924، هانس برگر، روانپزشک آلمانی، اولین ضبط EEG را با استفاده از یک گالوانومتر بالستیک و دو الکترود برای خواندن یک پسر 17 ساله که تحت یک عمل جراحی مغز و اعصاب قرار داشت، انجام داد. برگر سپس 14 مطالعه را در مورد تحقیقات خود در مورد EEG منتشر کرد و اصطلاحات “موج آلفا” و “موج بتا” را ابداع کرد که پایه و اساس کار آینده در علوم اعصاب، جراحی مغز و اعصاب و نوروفیدبک را ایجاد کرد.
کار جو کامیا و بری استدمن به طور قابل توجهی به پیشرفت نوروفیدبک در دهه 1960 کمک کرد. کامیا، که به طور گسترده به عنوان پدر نوروفیدبک مدرن شناخته می شود، تحقیقاتی در مورد امواج آلفا انجام داد و نشان داد که افراد می توانند یاد بگیرند که به طور آگاهانه فعالیت مغز خود را کنترل کنند و وارد “حالت آلفا” شوند، حالتی ذهنی که ارتباط نزدیکی با آرامش و کاهش استرس دارد. این اولین نمایش معتبر آموزش نوروفیدبک EEG در انسان بود.
در حالی که استدمن در سال 1965 در حال انجام تحقیق در مورد خواب بود، به طور تصادفی متوجه شد که گربه ها را می توان برای افزایش ریتم حسی حرکتی خود (ریتم EEG بر روی قشر حسی حرکتی) از طریق استفاده از پاداش های غذایی آموزش داد. سالها بعد، در حالی که استدمن در حال بررسی اثرات سلامتی قرار گرفتن در معرض سوخت فرود روی ماه برای ناسا بود، متوجه شد که گربههایی که در آزمایشگاه او آموزش دیده بودند تا ریتم حسی حرکتی خود را افزایش دهند در برابر اثرات تشنجی این ماده شیمیایی بسیار مقاومتر هستند و کمتر دچار تشنج میشوند . نسبت به سایر گربه هایی که در معرض این ماده قرار دارند. او بعداً یافتههای خود را با استفاده از میمونهای رزوس تکرار کرد و در نهایت نشان داد که انسانهای مبتلا به صرع میتوانند یاد بگیرند که با استفاده از این آموزش ریتم حسی-حرکتی تشنج خود را کاهش دهند.
در طول دهه 1970، نوروفیدبک توجه افرادی را که فعالانه درگیر مدیتیشن بودند و در جستجوی رشد معنوی و روشنگری بودند، به خود جلب کرد. در نتیجه، این تکنیک به عنوان یک علم حاشیه ای در بین بسیاری از محققان آن زمان شهرت منفی پیدا کرد. با این حال، در نهایت، مزایای استفاده از نوروفیدبک در درمان سلامت روان و مسائل پزشکی آشکارتر شد. این تغییر دیدگاه، همراه با تعدادی از پیشرفتها در فناوری رایانه، به این رویکرد کمک کرده است تا به یک تکنیک علمی تبدیل شود که امروزه در سلامت روان و عمل پزشکی غیر معمول نیست.
الکتروانسفالوگرافی (EEG) از الکترودها، حسگرهایی که روی پوست سر قرار میگیرند، برای اندازهگیری فعالیت مغز با پیروی از الگوهای الکتریکی روی سطح پوست سر از لحظه به لحظه استفاده میکند. این اندازه گیری ها بازتابی از فعالیت قشر مغز یا امواج مغزی فرد است.
چهار نوع اصلی امواج مغزی وجود دارد:
مغز انسان برای انطباق با محیط ها، خلق و خوی و فعالیت های مختلف طراحی شده است. در حالی که یک نوع از امواج مغزی ممکن است در طول یک فعالیت خاص غالب باشد، بقیه هنوز فعال هستند، البته در سطوح پایین تر. تعدادی از عوامل ممکن است در بینظمی شدن مغز نقش داشته باشند، اما یک مغز بینظم ممکن است زمانی که باید آرام باشد بیش از حد فعال باشد یا زمانی که باید تمرکز داشته باشد تحت تحریک قرار گیرد. اگرچه مغز تمایل دارد این نوع عقبنشینیها را به تنهایی اصلاح کند، اما در مواقعی تنظیمات اصلاحی انجام نمیشود و با گذشت زمان، فعالیتهای مغزی نامنظم ممکن است به یک امر عادی تبدیل شود.
نوروفیدبک می تواند به افرادی که دچار اختلالات عصبی هستند کمک کند تا مغز خود را مجددا آموزش دهند و عملکرد بهینه عصبی را بازیابی کنند. در طول درمان، فعالیت امواج مغزی فرد ردیابی می شود و این اطلاعات با سیگنال های شنیداری و/یا بصری به فرد منتقل می شود. این سیگنال ها به فرد تحت درمان کمک می کند تا تشخیص دهد که چه زمانی امواج مغزی دلخواه و ناخواسته تولید می شود و به تدریج افراد می توانند یاد بگیرند که چگونه آگاهانه تولید امواج مغزی مورد نظر را به حداکثر برسانند و تولید امواج مغزی نامطلوب را برای هر موقعیتی به حداقل برسانند.
یک جلسه نوروفیدبک معمولی ممکن است بین 30 تا 60 دقیقه طول بکشد و جلسات ممکن است دو یا سه بار در هفته برگزار شود. تجربه نوروفیدبک احتمالاً از یک مرکز به مرکز دیگر متفاوت است. برخی از مراکز تجهیزات خود را به یک مانیتور کامپیوتر، دو حسگر امواج مغزی، دو حسگر گوش و یک زمین محدود می کنند. مراکز دیگر ممکن است از یک کلاه تخصصی مجهز به نوزده حسگر نصب شده استفاده کنند و خدماتی را ارائه دهند که می تواند به آموزش همزمان چندین ناحیه مغز کمک کند. علاوه بر این، برخی از امکانات ممکن است آموزش نوروفیدبک را در قالب یک بازی ویدیویی ارائه دهند که در حالی که فعالیت مغز نظارت می شود، انجام می شود. سایر امکانات ممکن است از سیستمهای تمرین مغزی استفاده کنند که نیازی به ورودی یا فعالیت آگاهانه ندارند – فرد تحت درمان به سادگی مینشیند و مانیتور را تماشا میکند.
علیرغم این تفاوتها، ویژگیهایی وجود دارد که در تمام جلسات نوروفیدبک ثابت میمانند: هیچ شوک الکتریکی تجربه نمیشود، هیچ تجهیزاتی هرگز وارد بدن نمیشود و کل این روش بدون درد است.
نوروفیدبک به مغز کمک می کند تا عملکرد مطلوب خود را بازیابد، و طرفداران این رویکرد معتقدند که افراد تحت درمان اغلب می توانند یاد بگیرند که چگونه امواج مغزی خود را تنظیم کنند. از طریق این نوع خودتنظیمی، افراد ممکن است بتوانند آگاهانه بر وضعیت و عملکرد فعلی مغز خود تأثیر بگذارند.
درمانگران نوروفیدبک بر این باورند که یک مغز منظم به مداخلات درمانی پاسخگوتر است. در نتیجه، نوروفیدبک به عنوان یک درمان مکمل در درمان تعدادی از نگرانی ها استفاده شده است، مانند:
درمان صرع ، زوال عقل ، خستگی و سایر مشکلات خواب نیز ممکن است شامل نوروفیدبک باشد.
مطالعات متعددی نیز در مورد استفاده از نوروفیدبک در درمان بیش فعالی کمبود توجه انجام شده است. در یک مطالعه در سال 2012، 91 کودک و نوجوان مبتلا به ADHD به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول فقط درمان نوروفیدبک، گروه دوم فقط دارو و گروه سوم هم نوروفیدبک و هم دارو دریافت کردند. در پایان مطالعه، والدین بهبود قابل توجهی در فرزندان خود گزارش کردند، اما تفاوت معنی داری بین سه گروه درمانی وجود نداشت.
آزمایش دومی که در سال 2013 انجام شد، مشاهده کرد که 41 کودک مبتلا به ADHD، نوروفیدبک EEG یا نوروفیدبک دارونما دریافت کردند. کودکان در هر دو گروه در طول زمان بهبودی نشان دادند، اما تفاوت معنیداری بین نوروفیدبک EEG و درمان پلاسبو وجود نداشت. چندین مطالعه دیگر که به بررسی اثربخشی نوروفیدبک در درمان ADHD پرداخته اند، یافته های مشابهی را به دست آورده اند.
در بررسی شواهد بالینی موجود در سال 2012، محققان دریافتند که نوروفیدبک ممکن است به عنوان یک درمان کمکی در درمان ADHD موثر باشد، اما شواهد کافی برای حمایت از استفاده از نوروفیدبک به عنوان تنها رویکرد درمانی وجود نداشت. یک متاآنالیز در سال 2016 از 13 کارآزمایی تصادفی کنترلی نتوانست از نوروفیدبک به عنوان یک درمان موثر پشتیبانی کند. با این وجود، شواهد برای نوروفیدبک همچنان در حال رشد است. در سال 2012، آکادمی اطفال آمریکا به نوروفیدبک رتبه 1 “بهترین پشتیبانی” را برای درمان ADHD داد.
گواهینامه نوروفیدبک EEG از اتحادیه بین المللی گواهینامه بیوفیدبک (BCIA) در دسترس است و به مدت چهار سال اعتبار دارد. برای دریافت گواهینامه توسط BCIA، متقاضیان باید مدرک قابل قبولی در زمینه بهداشت روان تایید شده داشته باشند، آموزش بالینی و الزامات آموزشی آموزشی را برآورده کنند، آزمون گواهینامه کتبی را با موفقیت انجام دهند و از استانداردهای حرفه ای BCIA و اصول اخلاقی بیوفیدبک پیروی کنند.
در ایران توسط فارمد تجهیز و مدینا طب مراکز فروش دستگاه های پزشکی ارائه می شود.
در حالی که امواج مغزی خاص با حالات ذهنی خاصی مرتبط هستند، شواهدی وجود ندارد که نشان دهد این حالات ذهنی توسط این امواج مغزی ایجاد می شوند. طرفداران نوروفیدبک ادعا می کنند که این رویکرد مبتنی بر شواهد است ، اما تعدادی از متخصصان سلامت روان استدلال می کنند که حمایت از تحقیقات محدود و فاقد دقت است. در نتیجه، برخی از متخصصان نوروفیدبک را به عنوان یک تکنیک تجربی می بینند که ممکن است مفید باشد اما هنوز به عنوان معتبر شناخته نشده است.
با توجه به تجهیزات تخصصی مورد نیاز برای بیوفیدبک EEG، افرادی که می خواهند از این روش درمانی استفاده کنند ممکن است در یافتن امکانات معتبر برای درمان مشکل داشته باشند. همچنین به نظر می رسد که مزایای درمانی کمی وجود دارد که منحصر به نوروتراپی است. علاوه بر این، آموزش نوروفیدبک معمولاً بهصورت مجزا ارائه نمیشود و عواملی مانند ایجاد یک اتحاد درمانی، رواندرمانی، اصلاح رفتار، آرامش، آموزش خودکنترلی یا اثر دارونما همگی ممکن است به بهبود فعالیت امواج مغزی کمک کنند.
محدودیت چهارم، هزینه نسبتاً بالای درمان نوروفیدبک است، به ویژه هنگامی که با سایر اشکال درمانی که پشتیبانی تجربی واضحی برای آنها وجود دارد، مقایسه شود. پزشکان حتی ممکن است افراد تحت درمان را تشویق به انجام آزمایشاتی کنند که جزء درمان نیستند. برای مثال، برخی از متخصصان نوروفیدبک ممکن است از الگوریتمهای رایانهای مختلف برای پردازش دادههای EEG برای تولید qEEG (EEG کمی) استفاده کنند. به عنوان آموزش نوروفیدبک در حالی که qEEG چند کاربرد پزشکی دارد – به ویژه در درمان افراد مبتلا به صرع – انجام qEEG برای نوروتراپی ضروری نیست. در تشویق افراد به انجام qEEG،
منابع: