خیلی از زنان در طول زندگی به این نتیجه می رسند، وحتی علم نیز تا حدودی آن را تایید می کند که برخی از مردان نیازشان به عشق، صمیمیت، تسلی و مراقبت را تعدیل می کنند و از این بابت کمبودی احساس نمی کنند.
در این زمینه نمونه های متعددی وجود دارند:
آرش هنگام غمگینی، خواستار داشتن رابطه جنسی است به دلیل آنکه برای او حاصل شدن آسایش فیزیکی ناشی از این رابطه خوشایند است. او مانند بسیاری از افراد، دوست دارد هنگام غمگینی رابطه داشته باشد. در واقع، هنگام غمگینی در مغزمان واکنش هایی زیستی صورت می گیرد که ما را ملزم به برقراری رابطه می کند.
شایان مورد دیگری است که هنگام تنهایی مایل به داشتن رابطه است. او معتقد است منطقی نیست کسی را که می دانیم احساس تنهایی می کند و نیاز به یک شریک دارد را طرد کنیم. از طرفی، او فکر می کند که جستجو و درخواست رابطه جنسی و ارضای نیاز از طریق ارتباط با افراد امری پذیرفتنی است.
برانگیختگی جنسی یکی از هیجان های عمده است؛ بعلاوه همانطور که در جریان تحقیقات انجام شده در زمینه هیجان هستیم؛ هر یک از هیجان های اصلی یک برنامه برای خود دارد که بیش از هزاران سال به منظور بقا و تداوم نسل ادامه و گسترش می یابد. این برنامه موجب احساس فیزیکی خاصی می شود و در آن لحظه با تحریک هیجان اصلی؛ در درون ما یک جوشش برانگیختگی حاصل می شود. برانگیختگی جنسی اغلب در کشاله ران در راستای برانگیختگی و ایجاد لذت جنسی حس می شود؛ غم، تنهایی، خشم و ترس و دیگر هیجان ها می توانند با برانگیختگی جنسی همبود شوند. طغیان هیجان های حساس در قالب برانگیختگی جنسی یک روش خیلی خوبی است که ذهن می تواند از ارضای آگاهانه نیازهای اصلی بشر به روش های در عین حال پذیرفتنی از نظر فرهنگی اطمینان حاصل کند. با ارضای طیف کاملی از هیجان های اصلی ما سلامت مغز نیز حاصل می گردد. از این رو، بهتر است بدانیم که هیجان های اصلی وجود دارند و غریزه جنسی را تحریک می کنند. آیا رسیدن به این حالت یک برانگیختگی جنسی محض است؟ آیا به آسایش نیاز است؟ آیا باید ارتباط داشته باشیم؟
با توجه به فرهنگ نرینگی دنیایی که در آن زندگی می کنیم، تعجب برانگیز نیست که برخی از مردان احساس می کنند که باید تمایلات خود و احساس نیاز به میل جنسی را تعدیل کنند. براساس مستندات جنیفر سیبل نیوسون فیلم ماسکی که با آن زندگی می کنیم (the mask we live in) احساس ناتوانی مردان و پسران در ابراز واقعیت درونی شان در واقع تعریف نافذ نرینگی را از نظر فرهنگ آمریکا به چالش می کشاند. اگر پسران و مردان طیف کاملی از هیجان ها را داشته باشند نه فقط خشم و برانگیختگی جنسی؛ در این صورت می بینیم که افسردگی و اضطراب سیری نزولی می یابد.
وقتی که ما از بروز هیجان های اصلی خود (غم، ترس و خشم) جلوگیری می کنیم و نیازمند صمیمیت (عشق، مصاحبت، اشتراک احساسات، نزدیکی) هستیم؛ زنان و مردان به علایمی مانند اضطراب، شرم و افسردگی دچار می شوند. وقتی ما با هیجان های اصلی خود سازگار می شویم این علایم نیز کاهش یا از بین می روند. این مورد به عنوان گام نخست برای اصلاح، ریشه در درک نرمال بودن تجاربِ غم، ترس، عشق، خشم و میل به ارتباط در زنان و مردان هم در مسائل جنسی و هم مطرح کردن تفکرات و احساساتمان با یکدیگر دارد.
نیاز به عشق و محبت به عنوان نیازهای نرینگی مرتبط با مقاومت، توان و بلندپروازی تلقی می شوند. هیجان ها برای عجز و ناتوانی نیستند آنها خاص و وابسته به انسان می باشند. اگرچه امور به کندی تغییر می یابند اما هنوز هم دو هیجان عمده برای ابراز برانگیختگی یعنی هیجان جنسی و خشم به عنوان قابل قبول ترین هیجان ها محسوب می شوند. هنوز هم نافذترین هیجان ها از جمله ترس، غم، عشق، نیاز و اشتیاق برای ابراز کردن ضعیف و بی رنگ می باشند.
پس تعجب برانگیز نیست که این هیجان های حساس که به روش های مختلفی بیان می شوند در قالب تمایلات جنسی درک شوند. در واقع، اولویت بندی نیازها و رام کردن آنها با رابطه جنسی واقعاً یک روش استاندارد و سازش متفکرانه است. در نهایت، در طی رابطه جنسی، مردان می توانند به طور غیر شرم آورانه ای شریک خود را لمس کنند، ببوسند، در آغوش بگیرند و تحت اقدامات مردانه ی جسارت جنسی رفتارهای قابل قبولی را انجام دهند. اما، بهتر است به تغییر فرهنگ نرینگی نیز کمک کنیم طوری که بیشتر نزدیک جنبه های زیستی ما شود.
5 نکته مردانه و زنانه که به ویژه برای آگاه کردن مردان مؤثر است
1. این دسته از حقایق علمی که همه ما دارای هیجان های اصلی فراگیری هستیم را در خود پرورش داده و هنجار کنید: غم، ترس، خشم، تنفر، لذت، برانگیختگی و تحریک جنسی.
2. مردان را از نیازشان به ارتباط با دیگران و به اشتراک گذاشتن احساسات واقعی آگاه کنید و اینکه این تفکرات برای همه افراد بشر نرمال است و خاص رابطه جنسی یا جنسیت نیست.
3. به مردن اجازه دهید تا احساسات و تفکراتشان را ابراز کنند (به ویژه در مورد احساسات شرم آور) ضمن اینکه قضاوت نکردن و نظر ندادن شما در موضوعاتی زنانه برایشان استرس زاست.
4. بدانید که مردان مخلوقات پیچیده ای هستند. ما همه نقاط قوت و ضعفی داریم. مهم است همزمان به همه جنبه ها رسیدگی کنیم. با این روش افراد احساس کامل بودن می کنند.
5. به هرکسی که می شناسید تماشای فیلم “ماسکی که در آن زندگی می کنیم “The Mask We Live In,”را توصیه کنید.