در زندگی روزمره در کنار تمام احساس های خوشایند و خواستنی، غم حسی آشنا برای همه ما است.
خیلی وقت ها از زبان خود یا دیگران شنیده ایم که می گویند: (امروز افسرده ام، اصلا حوصله ندارم فعلا دپرسم و غیره)
در واقع در اکثر مواقع آن چه که ما تجربه می کنیم احساس غم و دلتنگی است نه اختلال افسردگی.
می توان گفت افسردگی از دو بعد مدت و شدت با احساس غم تفاوت دارد.
در اختلال افسردگی حداقل دو هفته، فرد نشانه های آن را دارد، در حالی که احساس غم معمولا گذرا و کوتاه مدت است.
از نظر شدت نیز اختلال افسردگی شامل چندین نشانه اساسی (شناختی، جسمانی، هیجانی، رفتاری) می باشد که در احساس غم ممکن است صرفا یک یا چند نشانه اصلی اما خفیف وجود داشته باشد.
با این وجود خیلی از اختلالات روانی، صرفا ابعاد شدید یک خلق یا ویژگی عادی در افراد است.
البته به جز اختلالات سایکوتیک که نشانه های غیر عادی مثلا توهم و هذیان را شامل می شود.
بنابراین لازم است بدانید که اگر در طول هفته گاهی صرفا یک حالت گذرا و خفیف غم را تجربه می کنید این نشانه غیرعادی نبوده
و در آن سوی این طیف، اگر همواره احساس غم و ملال دارید یا تغییرات جسمانی و رفتاری هم سو با این روحیه را در خود می بینید نسبت به این مشکل و درمان آن جدی تر باشید.
نشانه های احتلال افسردگی را می توان در چند طبقه خلاصه نمود:
یک فرد افسرده معمولا نگاه منفی نسبت به خودش، دنیای اطراف و آینده خود دارد. از مشکل عدم تمرکز نیز رنج می برد. مثلا در مورد خود می گوید: من آدم بی عرضه ای هستم.
همچنین، دنیا را مکانی نا امن و زشت می پندارد و نگاه منفی نسبت به آینده دارد. فکر کردن به مرگ و خودکشی نیز یک نشانه شناختی دیگر در افراد افسرده است.
که معمولا در احساس غم روزمره چندان تجزبه نمی شود و در اختلال افسردگی فرد با آن درگیر است، نشانه های جسمانی افسردگی است.
مثلا تغییر در اشتها و وزن. افراد افسرده اصولا از کاهش شدید اشتها و کاهش وزن شکایت می کنند.
البته ممکن است افزایش وزن نیز در این گروه دیده شود (بخصوص در اختلال افسردگی فصلی).
معمولا عدم انگیزه برای انجام کارهای روزانه، رسیدگی نکردن به ظاهر جسمانی،
کند بودن حرکات و حتی گفتار فرد از جمله نشانه های رفتاری افسردگی می باشد.
این اختلال باعث مشکلاتی در خواب فرد می شود از جمله پرخوابی احساس کسالت و دائم در رخت خواب بودن
و حتی برعکس آن یعنی مشکل در خوابیدن.
از نشانه های شایع افسردگی است.
لذت نبردن از فعالیت هایی که قبلا برای فرد لذت بخش بوده، عدم تمایلات جنسی نسبت به همسر خود نیز در افراد افسرده شایع می باشد.
افسردگی به عنوان سرماخوردگی بیماری های روانی یا یکی از شایع ترین اختلالات روانی شناخته شده است.
این اختلال در زن ها دو برابر مردان دیده می شود.
علت زیستی: میزان افسردگی در بستگان در جه یک فرد افسرده بیشتر است، این موضوع نشان دهنده ی نقش ژنتیک در این اختلال می باشد.
همچنین انتقال دهنده های مغز بخصوص سروتونین و نور اپی نفرین در افسردگی درگیر می باشد.
بیماری های جسمانی مانند بیماری قلبی، سرطان باعث افزایش احتمال افسردگی می شود.
مشکل کم کاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد احتمال ابتلا به افسردگی را بالا می برد،
به همین دلیل یکی از ارزیابی هایی که روان شناسان انجام می دهند چک کردن این موضوع می باشد.
استرس می تواند پیامدی همچون افسردگی برای فرد به ارمغان بیاورد.
از دست دادن شغل، شکست عشقی، بخصوص از دست دادن یک فرد نزدیک در خانواده می تواند محرک افسردگی باشد.
همچنین، خیانت و طلاق نیز از جمله عوامل زمینه ساز افسردگی در بسیاری از افراد بخصوص زن ها است.
ویژگی های شخصیتی خود فرد نیز یک عامل اساسی در بروز این اختلال است.
مثلا افراد وابسته یا درون گرا یا کسانی که به شدت وسواسی و کمال گرا می باشند و از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند،
نسبت به زندگی ، دیگران و معیارهای موفقیت خود بسیار سخت گیر بوده و احتمال افسردگی را افزایش می دهند.
تحقیقات مختلف از شیوع بالاتر افسردگی زن ها نسبت به مردان حکایت دارد و این رقم را دو تا سه برابر مطرح نموده اند.
از جمله دلایل این تفاوت جنسیتی در شیوع اختلال افسردگی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
دلایل زیستی: زنان به دلیل اینکه در معرض چند نوع افسردگی قرار دارند، از جمله افسردگی بعد از زایمان
همچنین به دلیل تغییرات هورمونی که در دوران بلوغ، پس از زایمان، یائسگی، متحمل می شوند احتمال افسردگی شان بالاتر است است.
اما علاوه بر موارد زیستی یاد شده می توان برخورد جامعه و خانواده و تبعیض جنسیتی که نسبت به زن بخصوص در گذشته حاکم بوده را یک دلیل عمده برای این تفاوت جنسیتی در شیوع افسردگی عنوان نمود.
بنابراین دریافت این احساس که از بعضی از خانواده ها ( با وجود پیشرفت جامعه )، که دختر از ارزش کم تری برخوردار است، زمینه ساز افسردگی می باشد.
مورد مهم دیگر نوع سبک مقابله ای زنان و مردان نسبت به مسائل و مشکلات است.
مردان اصولا سبک مقابله ای برون ریزی در برابر مشکلات را از خود نشان می دهند.
مثلا با پرخاشگری و نابهنجاری به برون ریزی احساسات خود در برابر فشار روانی می پردازند و اکثر دختران در شرایط مشابه دچار افسردگی می شوند.
همانگونه که برای سرماخوردگی جسمانی و سایر مشکلات به پزشک مراجعه می کنیم،
در خصوص مسائل روانی که حساسیت تعیین کننده ای در زندگی، روابط، و حتی سلامت جسمانی مان دارد، نیز مراجعه به متخصص و دریافت کمک حرفه ای کار منطقی می باشد.
بخصوص اینکه در افسردگی شدید احتمال خودکشی بالا بوده بنابراین درصورتی که خود یا یکی از نزدیکان تان با این مشکل دست و پنجه نرم می کند به روان شناس مراجعه کنید.
از تنهایی و انزوا دوری کنید. بین تنهایی و احتمال افسردگی یا شدت گرفتن این اختلال رابطه نزدیکی وجود دارد.
اگرچه در این حالت دل و دماغ تحرک را ندارید اما به هر طریق تلاش کنید تحرک و ورزش داشته باشید چرا که این موضوع نقطه مقابل بی تحرکی، کمون و افسردگی می باشد.
فعالیت بدنی باعث ترشح هورمون های شادی بخش از جمله دوپامین و سروتونین می باشد.
برای اینکه انگیزه بیشتری داشته باشید با دوستان تان به ورزش بروید.
توجه به تغذیه و مصرف غذای سالم، دور بودن از استعمال دخانیات، خواب کافی در رهایی شما از این شرایط کمک کننده خواهد بود.
در لحظه حال زندگی کنید، از تمرینات مراقبه و ذهن آگاهی برای دوری از افکار منفی و نگرانی در خصوص آینده استفاده کنید.
تمرین کنید تا در حین غذا خوردن، حمام رفتن و انجام کارهای روزانه در لحظه حال حضور داشته باشید و از این طریق افکار منفی افسرده ساز را به حداقل برسانید.
به خاطر داشته باشید که افسردگی امری شایع، قابل توجه و مقاوم به درمان است و لازم است تا با راهکارهای مختلف خودتان را در مقابل آن واکسینه کنید.
منابع: 1-آسیب شناسی روانی جیمز باچر و سوزان منیکا، ترجمه یحیی سید محمدی ، انتشارات ارسباران، 1394. 2- مکوندی بهنام، سلیمانی علی، لیامی فاطمه. نقش پدر و مادر در آسیب شناسی روانی کودک و نوجوان. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۱۳۷۷; ۴ (۱) :۴۶-۵۷.