همه چیز درباره تجاوز به کودکان :تجاوز به کودکان ، در ماه های قبل یکی از بیشترین جرم ها محسوب می شود.
اخیرا حادثه ای درمدرسه ارومیه دوباره این مسئله بین مردم و رسانه ها کشانده شده بود.
یک روانشناس عقیده دارد که صدمه زدن به کودک فقط تجاوز نمی باشد .
او نبود همدرد در جوامع را یکی از علت های پر اهمیتوجود چنین پرخاشگری در جامعه می داند.
بی قاعدگی های اجتماعی مانند تجاوز به کودک که در طبقه خیلی سخت در تمام جامعه قرار دارد ، را
نباید به طریق فردی مشاهده کرد و تصور کنیم خوب یک شخصی یک اشکالی داشته و حالا این اشکال
را از طریق تجاوز به کودک مشاهده کنیم . چه معنی دارد؟ یعنی تجاوز به کودک مانند خیلی از
بی قاعدگی ها معلول می باشد نه دلیل.
البته درباره تجاوز به کودک در ارومیه اعلام شده که این اتفاق رخ نداده و به نوعی بی اخلاقی بوده است.
تعریف ما درباره تجاوز خیلی بسته می باشد و ما برعکس خیلی از کشور های دارای پیشرفت تجاوز را
وقتی تصور می کنیم صورت گرفته که کامل رخ دهد در صورتیکه به عقیده من این تعریف را خیلی کوتاه
به آن نگاه می کنیم. حتی نوازش و آزار دهنده کودک از طرف بزرگسال می تواند تجاوز
محسوب شود ، و اگر ما تعریفمان از تجاوز را تغییر دهیم شما می بینید که شمارش ما از تجاوز خیلی
بیشتر می باشد که الان اعلام می شود.
موضوع تجاوز در جوامع امروزی ما این می باشد که ما در یک جامعه بی قاعده زندگی باید منتظر
هر نوع بی قاعدگی باشیم . یعنی شما قادر نیستید در یک جوامع بی قاعده که اضطراب زیادی در آن
دیده می شود و اختلالات روحی درصد زیادی در جامعه رخ می دهد و پرخاشگری یکی از رویدادهای
رایج در آن جامعه می باشد و پدیده ای مانند تجاوز برای کودک اتفاق نیفتد.
برای اینکه ما در برابر کودکان تجاوز نکنیم چه چیزی مانع ما می شود؟ آیا فقط قانون می باشد
که مانع ما می شود یا ترس ؟ هیچ کدام از این موارد. بلکه رفتار درون ما می باشد که باید در ما
ایجاد شود . یک اصل فطری شده ای که ما با یک کودک توانایی همدردی داشته باشیم . یعنی متوجه
باشیم که این کودک بی پناه و مظلوم می باشد نمی تواند صدمه های ما را تحمل کند و امکان دارد
اتفاقات خیلی بدی برای او رخ می دهد.
این موارد را کسی می فهمد که فهم و شعوری درک کند که یک سری عمل مانند همدردی با دیگران قبلا
درباره آن رخ داده باشد. در دنیای امروز متاسفانه جامعه ای می باشد که بر طبق یک سری اضطراب های
روی هم رفته و بی قاعدگی های متفاوت صورت گرفته است . البته گفتگو درباره آن بی قاعدگی ها محبث
طولانی دارد.
نتیجه اصلی این جامعه آن می باشد که همدردی با اطرافیان بسیار کم شده است . هنگامی که سطح این
همدردی کم شود پس نتیجه آن به جایی می رسد که جامعه به بی قاعدگی هایی مثل تجاوز به کودک
خردسال دست می زنند.
البته این که در جامعه های دیگر این کار را انجام نمی دهند به این معنی نمی باشد که تمام قسمت های
دیگر همدردی برای آنها به طور فطری شده است . برخی از افراد به خاطر مجازات و برخی ترس های
دیگری دارند که موجب می شود دست به بعضی از کارها نزنند.
من توانایی حدس را ندارم که اگر شمارش تجاوز به کودکان مانند 20 تا می باشد بنابراین در یک جوامع
80 میلیونی این 20 عدد چیزی نمی باشد . قسمت بزرگی از جوامع احساس همدردی خود را از دست
داده اند. این را در برخوردهای اجتماعی متفاوت مانند رانندگی ، رفتارهای متفاوت که مردم انجام می دهند
قابل مشاهده می باشد و همچنین جامعه ایران دچار خودخواهی شده است.
یک مسئله جالب یکی از نشانه های اختلال روحی این می باشد که ما همدردی با دیگران را از دست
داده ایم.
ما روانشناسان برای شدت زیاد اختلال روحی اسکیزوفرنی را عنوان می کنیم ، در این اختلال شخص
رابطه اش با از جامعه قطع می شود و بعد از آن در دنیای مخصوص خود زندگی می کند.
از یک شخص اسکیزوفرن انتظاری نداریم که با اطرافیان خود احساس همدردی کند ، شاد بودن دیگران
را به خوشحالی خودش ترجیح بدهد و رنج کشیدن اطرافیان برای او اهمیت داشته باشد.
هر چقدر که در جوامع این تعریف را کمتر ببینیم نشان می دهد که جوامع ما دچار اختلال زیادی
شده است و متاسفانه شخصی هم توجهی ندارد.
بازخوردهایی که از طرف جوامع بعد از تجاوز رخ داده است می پندارم که موضوع سیاستمداران فرهنگی
و اجتماعی ما خیلی درگیر این مسئله ها نیستند چرا؟ زیرا آنها هم دچار همین خودخواهی ها می باشند
بدین منظور که رنج والدین اهورا 2 و نیم ساله توسط ناپدری او مورد تجاوز قرار گرفت عقیده برخی از
مسئولین ما یک صدمه و آسیب شخصی تعبیر می شود و رنجی نمی باشد که به طور مثال مسئولین
اجتماعی این خبر را مشاهده کنند و این رنج را حس کنند. چرا ؟؟؟ زیرا دچار خودخواهی شده اند.
این مسئول ما دنبال این می گردد که بتواند یک خبر خوب از فعالیت خودش به مسئولین ارائه دهد.
پس در چنین جوامعی متاسفانه نه تنها متوجه کم شدن چنین بی قاعدگی هایی نخواهیم بود بلکه
افزایش می باید و بین مردم گسترش پیدا می کند و تا هنگامی که همدلی خود را درموردش کار
نکنیم و عوامل به وجود آمدن همدردی را نفهمیم خیلی نمی شود کاری انجام داد.
ولی اینکه چرا کودکان باید قربانی این مسئله باشند . اولین عامل این می باشد که کودک توانایی
دفاع از خود را ندارد.
شمارش هایی موجود می باشد که اکثر کودک آزاری در ایران توسط والدین آنها انجام می شود و کودک
برای کسی بازگو نمی کند که من مورد آزار و اذیت والدین خود قرار گرفته ام ولی اگر پدر و مادر همین
صدمه و آسیب را نسبت به اطرافیان یا دوستان خود مشاهده کنند آخرت بدی برای آنها خواهد داشت.
برای توضیح دادن عوامل از منبع روانکاوی می خواهم استفاده کنم . متاسفانه امیدی برای آینده وجود
ندارد. من بر طبق چیزی هایی که دیده ام بازگو می کنم نه یک پژوهش.
پس به خاطر این دلیل کودک بیشترین آسیب را می بیند. باز هم می گویم در کودک فقط تجاوز
نمی باشد بلکه کودک آزاری مشاهده می کنیم که اکثر موارد توسط والدین رخ داده است.
حتی در مکان هایی که والدین کودک را می برند تا لذت ببرد آنجا هم با کودک خود خشمگین می شوند
اگر کودک بخواهد دو دقیقه بیشتر به بازی بپردازد مورد خشم والدین قرار می گیرد.
منبع:مشاوره-خانواده.com